خلاصه سریال

سریال در مورد یه مردی به نام “شماره ۶” هست (البته تا الان معلومه که اسمش شماره ۶ هستش) که توی یه بیایون از خواب بیدار میشه و میبینه یه جای ناشناخته ست و ادعا میکنه که توی نیویورک بوده و یهو سر از اینجا درآورده. نکته ی جالب اینه که اینجایی که این آقا بیدار شده یه جایی هست که بهش میگن دهکده و ادعا میکنن کل دنیا همین دهکده ست و ممکنه خیلی دهکده های دیگه ای هم وجود داشته باشه. او به چیزای خیلی جالبی برخورد میکنه تو این دهکده یکی از اینا اینه که افراد این دهکده اسم ندارن و بجاش عدد دارن. آدم به اصطلاح کله گنده ی این دهکده هم یه پیرمرده بنام “شماره ۲” که بنظر آدم پلیدیه. اول داستان یه پیرمردی داشته توی کوه ها میدویده و از دست یه سری آدم در میرفته که این آدم رو شماره ۶ پیداش میکنه و این پیرمرد یعنی “شماره ۹۳” میگه بهشون خبر بده من رفتم و میگه برو پیش شماره ۵۵۴. بعدا! مشخص میشه که این آقا داشته یه راهی برای فرار از اینجا پیدا میکرده که زنده ش نذاشتن. اون میگفته که افراد تو این دهکده “زندانی” هستن…