خلاصه سریال

مردی، توسط معشوقه خود، بهش خیانت شده است. برای گرفتن انتقام، از زن دیگری که حافظه اش را از دست داده است، استفاده میکند. مارو، دانش آموز متعهد رشته پزشکی است، که با خواهر کوچکترش، چوکو، زندگی میکند. چوکو در سلامتی کامل به سر نمی برد.جه هی گزارشگر HBS است. هم جه هی و هم مارو، از خانواده ای فقیر هستند ولی به سختی برای رسیدن به رویا هایشان تلاش میکنند. رویای مارو این است که دکتری با استعداد در آینده شود و آرزوی جه هی این است که خبرنگار تلویزیون شود.روزی مارو به خانه برمیگردد و خواهرش را به سختی مریض می بیند. هنگامی که جوراب هایی را پایش میکند، یک تماس تلفنی از طرف جه هی دریافت میکند. جه هی به او می گوید که بیا اینجا، یک مرد اینجاست که حال خوشی ندارد و تو باید بیای اون رو نجات بدهی. این در حالی است که خواهرش التماسش میکند که او را تنها نگذارد.مارو به سرعت پیش جه هی می رود و وقتی وارد اتاق میشود، می بیند که جنازه ی مردی در کنار جه هی افتاده است و جه هی خیلی شوکه شده است…