خلاصه سریال

بعد از حلمه ی ۱۱ سپتامبر “مارتین باوهم” با پسر لالش، “جیکوب” زندگی سختی را در پیش رو دارند. “ماریتن” که یک روزنامه نگار سابق بوده است هم اکنون رابطه ـی خوبی با پسر خود ندارد. .”مارتین” نمیتونه دل پسرش رو بدست بیاره . “جیک” لال هست و نمیذاره هیچکس ، حتی پدرش اونو لمس کنه . اما وقتی در سریال این اتفاق میفته ، عقده فکری و روحی “جیک” نسبت به عدد ۳۱۸ که هیچ توضیحی هم براش وجود نداره ، از طریق اتفاقاتی که در سراسر جهان برای مردم میفته ، آشکار میشه .