خلاصه فیلم

مردی دلیر به نام فارمر در حمله ای که از سوی جادوگری شریر به نام گالیان به دهکده او صورت می گیرد، پسرش را از دست داده و همسر آبستن اش نیز به اسارت گرفته می شود. گالیان که در قصر برادرزاده پادشاه کانرید پنهان شده، قصد دارد تا تمامی قلمرو پادشاه را به زیر فرمان خود در آورد. اما مریک، مشاور پادشاه و جادوگری توانا تصمیم گرفته تا پای جان در برابر وی بایستد. پادشاه به همراه سپاه خود و مریک به دهکده فارمر می رسند، اما فارمر از پیوستن به سپاه وی امتناع کرده و اعلام کند که می خواهد به همراه پدر و داماد خانواده شان باستیان شمشیر برداشته و برای مبارزه با افراد گالیان راهی شود. پادشاه که در پی توطئه ای در قصر برادرزاده اش مسموم شده، بعد از بهبودی برای نبرد با گالیان به راه می افتد. فارمر در طول راه با زنان جنگل نشین به رهبری الورا برخورد می کند و در می یابد به تنهایی قادر به مبارزه با گالیان نیست. فارمر، پدرش و باستیان اسیر و به قلعه گالیان فرستاده می شوند. فارمر که از خشم گالیان نسبت به خود در عجب است توسط مریک آگاه می شود که پسر گمشده پادشاه است که در کودکی برای نجات جانش به دهکده فرستاده شده بود. در پی نبردی سهمگین میان سربازان پادشاه و سپاه گالیان، در لحظه ای که بیم شکست پادشاه می رود، فارمر با کمک مریک و دختر وی وارد قلعه گالیان شده و او را از میان برمی دارد. و در بازگشت به عنوان جانشین پادشاه بر تخت می نشیند