خلاصه فیلم

هشت جوان که مرتکب جرائم کوچک شده اند، در حین گذراندن یک دوره بازپروری محکوم به تمیز کردن هتلی متروک و قدیمی به نام بلک ول می شوند. مامور پلیسی به نام فرانک ویلیامز که سال ها قبل یکی از بازوهایش را هنگام دستگیری یک قاتل از دست داده، مسئول مراقبت از این هشت مجرم جوان می شود. اما با رسیدن به هتل و مشاهده وضعیت اسف بار آن همگی دچار وحشت می شوند، چون به نظر نمی رسد این مکان وسیع در فرصت کوتاهی که به آنها داده شده، قابل تمیز کردن باشد. اما ترس واقعی زمانی آغاز می شود که جیکوب گودنایت، قاتلی روان پریش که در هتل مخفی شده، شروع به شکار یکایک آنها می کند