خلاصه فیلم

داستان سلطنت خشایار شاه در ایران است که برای اینکه همسرش با جنگ علیه آن ۳۰۰ نفر مخالف بود  درباریان وی را مسموم می کنند وخشایار شاه در پی یافتن همسری می شود در این حال مردی فرزانه(مرد خای) با برادر زاده اش(هاداسا) در شهر زندگی میکنند که پیرو دین یهود هستند .چون شاه دستور داده بود دختران زیبا را به دربار بیاورند و یکی را برگذینند هاداسا نیز یکی از آنها بود . که بعداز یک سال تعلیم به قول معروف قاپ خشایار شاه را می دزدد و ملکه میشود((خود را در دربار برای فاش نشدن یهودی بودنش {استر} معرفی می کند)) و در این میان وزیر خشایار شاه(هامان) که  ازیهودیان کینه دارد سعی می کند مرد خای را به دار آویزد و با نقشه های بعدی به شاه خیانت و خود  سلطنت را بر گیرد اما استر با درایت دست او را رو می کند و خود هامان را به جای مرد خای به دار می آمیزند و سرانجام خشایار شاه نیز یهودی می شود